سپیدار

بریده های افکار یک سپیدار۲۳ساله

سپیدار

بریده های افکار یک سپیدار۲۳ساله

آرزو

از جوجه تیغی کوچولو پرسیدم: بزرگترین آرزوت چیه؟ معصومانه نگاهم کرد و گفت: بغلم میکنی؟

انتظار

گر چه می دانم نمی آیی ولی هر دم ز شو ق           سوی در می آیم و هر سو نگاهی می کنم.

خط موازی

سر کلاس ریاضی بود که استاد اومدو دو خط موازی کشید خط پایینی نگاهی به خط بالایی کرد و عاشقش شد. خط بالایی هم نگاهی به خط پایینی کرد و تو دلش عاشقش شد، در همین هنگام بود که استاد داد زد دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند.

تراوشات ذهن فندقی من

سخت ترین چیز تو زندگی بشر تنهایی .اینکه مطمئن باشی هیچ چشمی انتظار دیدنت رو نمی کشه.کسی دلش برات تنگ نمی شه.و تو هنوز....اما چه احساسی پیدا می کنی وقتی بفهمی همه اینها تصور ذهنت بوده تمام شبها حتی بعد از ظهر هاکه یک لحظه پلکهام رو هم میره خواب میبینم که اومدی هستی کنارمی اما یهو میری ..می ترسم از ........حتی می ترسم از گفتنش یا نوشتنش.شدم عین دختر های عهد ناصر الدین شاه که برا دوست پسرشون با پر وجوهر نامه می نوشتن. تو این دنیای بزرگ من توان برقراری ارتباط امروزی را با تو ندارم.نمیدونم چرا ولی دلم نمی خواهد ادرس اینجا رو بهت بدم. به اون کوچولوی دوست داشتنی هم ندادم. حتما وقتی بفهمه ناراحت می شه اما اگر روزی فهمید من از همین تریبون به دنیا اعلام می دارم که من مخلصت هستم.وقتی بخوای مثل میرزا بنویس ها تند تند وبلاگ اپ کنی.و از همه سخت تر احساست رو با ماوس روی ان اسکرین کیبورد کلیک کنی یه چیزی مثل متنی که خوندید از آب در میاد.

آزادی

حرفی نیست جز آزادی کجایی